اطلاعات عمومی
جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : محمد عسگری
جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 13:1 :: نويسنده : محمد عسگری
خیام می گوید:
از دو حال خارج نیست، یا خدا قبلا می داند من چه خواهم كرد و یا نمی داند. اكر نمیداند كه در این صورت خدا نیست و در صورتی كه می داند جكونه انتظار دارد كه من كاری بر خلاف دانایی او بكنم و با رعایت این دو نكته جكونه مرا بعد از مرگ مسئوول نموده و كیفر خواهد داد. جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:59 :: نويسنده : محمد عسگری
سلطان جنگلم که باشی بخوای با دوتا زن باشی عاقبتت همینه !!!
جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : محمد عسگری
طنز
فقط جنبه طنز داره.پسرا جوگیر نشنا!!!!!!!!!!!!!! 1.باباش کارخونه داره ! ۲۵۰۰ تا کارگر دارن , ماهی چند میلیون پول تو جیبی می گیره از باباش !
حقیقت : باباش کارمند جز تو یهاداره ی پیش و پا افتاده است , حقوقش کلا ۲۵۰ هزار تومنه که اونم ۱۵۰ هزارتومنش قسط خونه و یخچال فریزر و این صحبتاست ! ۱۰۰ هزار تومن می مونه براشون ماهی!!
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
۲ . بس که خونشون بزرگه ! (مکان : تهرانیا ... نیاوران,جردن,... تبریزیها : دخترای تبریز که همشون بچه ولیعصرن!! فکر کنم وسط شهر و پایین شهر دختری وجود نداشته باشه. از هر دختر تبریزی بپرسی بچه سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.) شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟! لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.) شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟ لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود) لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!! شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه. لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟! (در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.) شبنم: چی شـده فرشــتـه؟! فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت! شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته. فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر. (و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)
استفراغ چیست ؟
نوعی سونو گرافی فوق پیشرفته که فقط در فیلمهای ایرانی جواب میدهد و ضریب اشتباهی ندارد کلا ! حتما شخص مورد نظر حامله است ! فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !
یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. روزى روزگارى در ولایت غربت یک پیرزنى بود به نام «ننه قمر» و این ننه قمر از مال دنیا فقط یک دختر داشت که اسمش «دلربا» بود و این دلربا در هفت اقلیم عالم مثل و مانندى نداشت؛ از بس که زشت و بدترکیب و بد ادا و بىکمالات بود. ننه قمر «لاحول» گفت و لبش را گاز گرفت و دلسوزانه، بنا کرد به نصیحت که: مردى که توى دستگاه عمل بیاید، شوهر بشو و مرد زندگى نیست. تازه بچهدار هم که بشوى لابد یا دارا و سارا مىزایى یا از این آدم آهنىهاى بدترکیب یا چه مىدانم پینوکیو... نیمه شب دلربا دستگاه را تحویل گرفت و وصل شد به اینترنت و یک «آى دى» به نام «دلربا آندرلاین تنها 437» براى خود ثبت کرد و رفت توى یکى از اتاقهاى «یارو مسنجر». به محض ورود، زنگها به افتخارش به صدا درآمدند و تا دلربا به خودش جنبید، متوجه شد که چهل _ پنجاه تا شوهر بالقوه، دورش را گرفتهاند. دلربا که دید حریف این همه خواستگار مشتاق و دلداده نیست، همهی پیغامها را خواند و سر آخر از نام یکى از آنها خوشش آمد و با ناکام گذاشتن خیل خواستگاران سمج، با همان یکى گرم صحبت شد. در زیر متن مکالمات نوشتارى آن دو به اختصار درج مى شود: پژمان آندرلاین توپ اند باحال: سلام. اى دلرباى زیباى شیرین کار، خوبید؟ دلربا آندرلاین تنها437: سلام. مرسى. یو خوبى؟ پژمان: مرسى + هفتاد. سین، جیم، جیم پلیز. [سین، جیم، جیم: همان A/S/L به زبان غربتى است؛ یعنى: سن؟ جنسیت؟ جا و مکان زندگى] دلربا: هجده، دال، بوغ [یعنى هجده سالهام، دخترم و در بالاى ولایت غربت به زندگانى اشرافى مشغولم. ترجمه و تفسیر از بنده نگارنده] یو چى؟ پژمان: من بیست و چهار، پ، بوغ. خوشبختم! [یعنى خوشوقتم.] دلربا: لول. [یعنى حسابى لول و کیفورم. همان LOL] پس همسایهایم. پژمان: بله ولى من براى ادامهی تحصیل دارم ویزا مىگیرم که بروم در جابلقا چون که هم در آنجا آزادى مىباشد و هم سى دى با کیفیت آینه آنجا هست و من همه کس و کارم (یعنى دخترخاله پسر عمه دایى مامانم) در آنجا زندگى مىکنند. دلربا: اوکى، درک مىکنم به قول مامى: توبى اور نات توبى. راستى نگفتى چه شکلى هستى؟ پژمان: قد 185، وزن80، موخرمایى روشن و بلند، پوست سفید، چشم آبى. دلربا: من قدم 174، وزن 60، رنگ چشمم هم یک چیزى بین آبى و سبز. پژمان: واى خداى من... راست مى گویى؟ دلربا: وا... یعنى خیلى زشتم؟ پژمان: نه... اتفاقاً بىنظیرى. راستش نمىدانم چطور شد که همین الان، یک دفعه به من احساس ازدواج دست داد. آه اى دلرباى من، چشمان تو حرمت زمین است و یک قشنگ نازنین است... دلربا: اى واى خدا مرا بکشد که با بیان حقیقتى ناخواسته، تیر عشق را بر قلبت نشاندم. پژمان: اى نازنین، بدجورى من خاطرخواه توام آیا حالیت مىباشد؟ تکه تکه کردى دل من را، بیا بیا بیا که خیلى مىخواهمت. دلربا: حالا من چه خاکى به سر بریزم با این عشق پاک و معصوم؟ من مىخواهم ایوان رویا را آب پاشى کنم و امشب هرجور شده و با هر بدبختى، عکس تو را نقاشى کنم. اما تو را چه جورى بکشم چرا که وسایل نقاشىام کم و کسر دارد و من مداد مخملى ندارم. پژمان: اوه ماى گاد... اصلاً اى دلرباى نازنین من، بیا تا برویم از این ولایت غربت من و تو. تو دست مرا [البته بعد از جارى شدن صیغه عقد. یادآورى از بنده نگارنده] بگیر و من دامن تو را [البته بعد از جلب رضایت زوجه و خانواده او و همچنین طى مراحل قانونى. ایضاً یادآورى اخلاقى از بنده نگارنده] بگیرم. کاش هم اکنون در کنارم بودى تا... اصلاً ولش کن، الان هر چه بگوییم این یارو «بنده نگارنده» مىخواهد وسطش پیام اخلاقى بدهد. بیا شماره تلفن مرا بنویس و تماس بگیر تا بدون مزاحم حرفهاىمان را بزنیم... ما از این افسانه نتیجه مىگیریم که اگر جوانان را نصیحت کنیم، رازشان را به ما نمىگویند! شاکی پرونده سلام ، درسته من متهمم شتری است که در خانه همه میخوابد نام فیلم: مجردها به بهشت نمیروند ما دو خانواده بسیار محترم، تصمیم گرفتیم دختر را عروس و پسرمان را داماد کنیم و بفرستیم خانه بخت تا هم خودمان از دستشان راحت شویم و هم خودشان مزه زندگی را بچشند. مربی تیم بازنده شطرنج در اروپا: مربی تیم بازنده والیبال در اروپا: مربی تیم بازنده منچ و مارپله در اروپا: مربی تیم بازنده واترپلو در اروپا: مربی تیم بازنده فوتبال در اروپا: من غلط بکنم ارشد شرکت کنم ! مطالب خنده دار شب امتحان تو این روزا اگه دیدین یه دانشجو نشسته مطالب خنده دار شب امتحان همه با هم یک صدا بخونیم مطالب خنده دار شب امتحان شما دانشجویین ؟ بعله !! مطالب خنده دار شب امتحان امتحان وسیله س ، نمره دست استاده ، مطالب خنده دار شب امتحان سر امتحان استادها سوالاتی میدن که ما تا حالا ندیدیم ؛ مطالب خنده دار شب امتحان به استادم میگم استاد ما نسل سوخته ایم بخدا مطالب خنده دار شب امتحان تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم مطالب خنده دار شب امتحان واقعا دقت کردین ؟ مطالب خنده دار شب امتحان بابام اومده توی اتاقم مطالب خنده دار شب امتحان یه بار تو کلاس زبان نمره ترممو کامل گرفتم ! مطالب خنده دار شب امتحان واقعا آدم وقتی امتحاناش تموم میشه احساس میکنه دوباره متولد شده ! مطالب خنده دار شب امتحان اگه توی اینترنت باشی توانایی اینو داری که، مطالب خنده دار شب امتحان با اینکه دوست ندارم سر به تنت باشه اما وقتی میگی : مطالب خنده دار شب امتحان دقت کردین آدم وقتی همه سوالای امتحانو بلده، مطالب خنده دار شب امتحان قابل توجه اونایی که سر کلاس میگفتن کوووو تا آخر ترم : مطالب خنده دار شب امتحان توهمی که هیچوقت عملی نشد : مطالب خنده دار شب امتحان هر جا صحبت از « تقلــــــــــب » است مطالب خنده دار شب امتحان یادش بخیر وقتی معلم برای درس پرسیدن، مطالب خنده دار شب امتحان یه چیز میگم امکان نداره دانشجو باشی و تایید نکنی : مطالب خنده دار شب امتحان من نمیدونم این اساتید چشونه ؟! مطالب خنده دار شب امتحان دقت کردین که بعضی امتحانارو با اعتماد به نفس و سینه ستبر میرین برای نمره ۲۰ مطالب خنده دار شب امتحان یعنی توی دبیرستان هیچ چیز بهتر از این نیست که معلم گفته باشه امتحان میگیرم مطالب خنده دار شب امتحان دانشجویان به صورت تخصصی به پنج دسته تقسیم میشن : مطالب خنده دار شب امتحان بی همگان به سر شود ، بی تو بسر نمیشود ادامه مطلب ... جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : محمد عسگری
فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : محمد عسگری
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : محمد عسگری
آیا از همسرتان طلاق عاطفی گرفتهاید؟مشکلات کوچکی که شاید هر دوی شما هم از آنها بیخبر باشید، میتوانند شما را حتی زیر یک سقف هم از هم جدا کنند و...
ادامه مطلب ... شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 17:34 :: نويسنده : محمد عسگری
دعوای دختر و پدر (طنز باحال)سال 1230
ادامه مطلب ... آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
|
|||||
![]() |